مقدمه: آموزش زبان فارسی اکنون با اهداف متفاوتی در سراسر دنیا جریان دارد. عدهای برای آشنایی با فرهنگ ایران به یادگیری زبان فارسی میپردازند و زبان برای آنها به عنوان بخش مهمی از فرهنگ اهمیت دارد. عدهای نیز با رویکردهای زبانشناسانه به بررسی فارسی میپردازند و عدۀ دیگری هم به دلیل علاقه به ادبیات فارسی مشغول یادگیری این زبان هستند. در این میان عدهای فارسیآموز نیز غیرایرانیانی هستند که بنا به مقتضیات زندگی خود، مثلاً کار کردن در یک شرکت تجاری یا ازدواج با فردی ایرانی در ایران زندگی میکنند. بسیاری از کسانی که در دورههای «مرکز بینالمللی زبان فارسی» ثبت نام میکنند، از این گروه هستند. برای این افراد به خصوص در ماههای آغازین ورود به ایران بسیار ضروری است که هرچه سریعتر با ایرانیان وارد ارتباطات اجتماعی شوند. در این میان نقش کلاسهای زبان فارسی و نقش معلمان فارسی نقشی فراتر از ارائۀ آموزش صرف زبان است.
معلم زبان فارسی و تدوینگران مواد درسی برای اینگونه کلاسهای فارسی باید به این نکته بیندیشند که زبانآموزانی با فرهنگهای متفاوت وارد ایران شدهاند و برای کوچکترین نیازهای ارتباطی خود به کمک احتیاج دارند. بسیاری از آنان درگیر سوء تفاهمهای زبانی و فرهنگی میشوند و معلم زبان با آموزش صحیح نکات فرهنگی در کلاس زبان میتواند نقش مهمی در کم کردن بار اضطراب روحی ناشی از وارد شدن به یک فرهنگ بیگانه برای آنان داشته باشد. هدف نخست این مقاله بیان اهمیت آموزش نکات فرهنگی در کلاس است و هدف دوم آن ارائۀ چند پیشنهاد به معلمان و مؤلفان در این راستاست.
گرچه زبان تا حد زیادی به خودی خود بازگوکنندۀ فرهنگ گویشوران است، اما این امر برای بعضی از اهداف آموزشی کافی نیست. در واقع در آموزش زبان فارسی نیز همچون آموزش دیگر زبانها باید به هدف زبانآموزان توجه شود. معلم باید اهداف زبانآموزان را بداند. این مقاله بیشتر به ضرورت آموزش فرهنگ در کنار آموزش زبان فارسی برای زبانآموزانی که در جامعۀ ایران به یادگیری میپردازند، نوشته شده است؛ گرچه پیشنهادهای ارائه شده در اینجا میتواند برای معلمان فارسی در دیگر نقاط جهان هم مفید باشد. باید توجه داشته باشیم که ممکن است زبان فارسی افغانستان و تاجیکستان هم مورد توجه زبانآموز باشد که در این صورت دانستن و آموزش فرهنگ فارسیزبانان این دو جامعه برای معلم فارسی اهمیت پیدا میکند.
فرهنگ چیست؟ آموزش فرهنگ چیست؟
فرهنگ عبارت است از الگوی عمومی رفتار انسانی که شامل افکار، ارتباطات، زبان، اعمال، عقاید، ارزشها، عادات، احترامات، مراسم، روشهای تعامل اجتماعی و نقشها، روابط و رفتارهای مورد انتظار در میان یک گروه نژادی، قومی، مذهبی یا اجتماعی است، همراه با توانایی انتقال آن به نسلهای بعدی(Goode, Sockalingam,Brown & Jones, 2000 ).
بنابراین فرهنگی که با زبان تداعی میشود، تنها این نیست که جشنها، آوازها و اشعار عامیانه یا عادات و لباسهای یک ناحیه را که زبانی به آن تکلم میشود، در چند درس بگنجانیم و آن را آموزش فرهنگ بنامیم. فرهنگ مفهوم گستردهتری دارد و با بسیاری از مفاهیم زبانی که در کلاسهای زبان آموزش داده میشود، به هم وابسته است. گاهی یادگیری زبان به هدف یادگیری فرهنگ است و گاهی برعکس، کسانی تصمیم میگیرند فرهنگ را برای تسهیل زبانآموزی بیاموزند.
این نظر که آموزش فرهنگ برای آموزش زبان دوم مهم است، نظر تازهای نیست. اما در بسیاری موارد، مفهوم فرهنگ بسیار تقلیلیافته در نظر گرفته میشود و معلمان فارسی تنها به فعالیتهایی چون بازدید از اماکن تاریخی ـ سنتی، معرفی غذاهای ایرانی و معرفی شاعران و نویسندگان ایرانی کفایت میکنند. در حالیکه منظور از فرهنگ در آموزش زبان کسب مهارت ارتباط برقرار کردن بهتر با افراد جامعۀ زبانی است. در واقع دو مفهوم از فرهنگ در آموزش زبان و نزد معلمان زبان وجود دارد. عدهای آموزش فرهنگ را به معنای آشنا کردن زبانآموزان با ادبیات، تاریخ و مراسم مهم ملی و مذهبی میدانند. این عده تلاش میکنند با تهیۀ متونی دربارۀ عید نوروز، شب یلدا، تعزیه، مراسم عروسی و … به آموزش فرهنگ در کلاس درس بپردازند. این آموزش گرچه مفید است، اما مفهوم دوم فرهنگ را پوشش نمیدهد. مفهوم دوم آموزش فرهنگ این است که معلمان فعالیتها و موادی طراحی کنند و در کلاس استفاده کنند که هدف آنها تسهیل ارتباطات اجتماعی زبانآموزان با گویشوران بومی باشد. بنابراین لازم است که انواع موقعیتهای اجتماعی و واکنشهای صحیح فرهنگی در کلاس درس آموزش داده شده و تمرین شود. زبانآموزان باید بتوانند احترام، اعتراض، پرخاش و حتی تحقیر را از کلام و حالات فارسیزبانان در طول ارتباطات خود درک کنند و پاسخ فرهنگی مناسب به آنها را بدانند.
البته هدف از آموزش نکات فرهنگی این نیست که زبانآموزان خارجی باید لزوماً مانند ایرانیان رفتار کنند، بلکه باید بتوانند به این حد برسند که رفتارهای معنیدار فارسیزبانان را برپایۀ رفتارهای فرهنگی ـ اجتماعی جامعۀ خود پردازش نکنند. زیرا موجب سوء تفاهم شده و ارتباط به درستی برقرار نمیشود. (ضیاء حسینی، ۱۳۸۵)
اهمیت فرهنگ در آموزش زبان دوم
از آنجا که زبان یک ابزار ارتباطی است و هدف از آموزش زبان آموزش مهارت ارتباط است، نباید جنبههای دیگر ارتباط را در کار آموزش نادیده گرفت و آموزش نکات فرهنگی نوعی آموزش مهارت ارتباطی است. آموزش نکات فرهنگی از دو جنبه اهمیت دارد. اول آنکه همانطور که گفته شد، آگاهی زبانآموزان را به تفاوتهای فرهنگی بالا میبرد و به آنان کمک میکند رفتارهای (کلامی و غیر کلامی) جامعهای که زبان آن را میآموزند، به درستی درک و تفسیر کنند.
دومین اهمیت آموزش فرهنگ کمک به یادگیری زبان است. یادگیری دستور زبان خارج از بافت تبدیل به آموزش موضوعی انتزاعی مانند ریاضی میشود و کمکی به مهارت ارتباطی نمیکند. لادو (۱۹۵۷) بیان میکند که نداشتن توانش فرهنگی در زبان دوم باعث ترجمه از زبان اول به زبان دوم میشود و از آنجایی که در مورد دستور معمولاً نمیتوانیم همارزی میان دو زبان پیدا کنیم این امر به فرایند ارتباط لطمه میزند.
فایدۀ دیگری که آموزش نکات فرهنگی دارد، کمک به واژهآموزی و افزایش دایرۀ واژگان زبانآموزان است. همچنین زبانآموزان به اهمیت بعضی کلمات در مقایسه با دیگر کلمات پی میبرند. مثلاً کسی که فارسی را خارج از بافت فرهنگی ایران بیاموزد، اهمیت واژههایی چون «دربست» (برای تاکسی گرفتن) و «شماره اشتراک» (برای زنگ زدن به آژانس تاکسی) را در گفتار ایرانیان نخواهد آموخت. از طرف دیگر معنی بعضی از ترکیبات و عبارات تنها با آشنایی با فرهنگ امکانپذیر خواهد بود. مفهوم کلماتی مانند «بسیجی» یا «آزاده» را در ایران تنها با استفاده از لغتنامه نمیتوان فهمید.
نکتۀ دیگر که یک نیاز حیاتی برای فارسیآموزان ساکن ایران است، درک واژگان، ساختارها و رفتارهای غیرزبانی وابسته به فرهنگ در میان فارسیزبانان است به گونهای که کمتر دچار شوک فرهنگی و سوءتفاهم شوند. هنگامی که رانندۀ تاکسی به مسافر خارجی میگوید: «قابل ندارد»، مسافر مفهوم این جمله را نمیداند و پاسخ مناسب این موقعیت را نیز بلد نیست و معلم فارسی باید اینگونه موقعیتها را در کلاس پیشبینی کرده و با زبانآموزان تمرین کند.
در مجموع باید گفت شکل و نوع استفاده از ساختارهای یک زبان میتواند ارزشهای فرهنگی جامعۀ آن زبان را منعکس کند. توانش زبانی صرف برای آنکه زبانآموزان بتوانند زبان را خوب به کار ببرند، کافی نیست. ممکن است شخصی علیرغم آنکه به دستور و واژگان زبان مسلط است، برای وقت گرفتن با تلفن از مطب دکتر دچار مشکل شود. زیرا او عناصر فرهنگی (و نه زبانی) این موقعیت را در فرهنگ دوم هنوز نیاموخته و در ذهنش وارد نکرده است.
زبانآموزان باید یاد بگیرند که روش مناسب و مطلوب برای صدا کردن افراد، یا موافقت کردن با نظر یک شخص در یک زبان چگونه است. آنها باید بدانند که رفتارها و الگوهای آهنگ و لحن سخن گفتنی را که در زبان و جامعۀ خودشان استفاده میکنند، در زبانی که میآموزند، معانی دیگری را برای آن جامعه تداعی میکند که ممکن است کاملاً متفاوت با دریافت همزبانانشان باشد. باید بدانند برای برقراری ارتباطی مناسب نیاز به دانستن رفتار فرهنگی مناسب هر موقعیت دارند.
جملۀ «من میخواهم ثبت نام کنم» از نظر زبانی کاملاً درست است. اما از نظر فرهنگی در جامعۀ ایرانی و هنگام صحبت کردن با یک مسئول ثبت نام، چیزی کم دارد. با افزودن کلمۀ «ببخشید» در آغاز جمله آن را کاملتر کرده و در ایجاد ارتباط موفقیت بیشتری به دست خواهیم آورد. پس زبانآموز هرچقدر که توانش زبانی خود را تقویت کند، بدون تقویت توانش فرهنگی نمیتواند ارتباط کاملی با جامعۀ زبانی دوم برقرار کند.
بهجز اهمیتهایی که در مورد آموزش فرهنگ در کلاس زبان برشمردیم، باید دانست که بحثهایی دربارۀ فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی اغلب در مقایسه با بحثهایی دربارۀ بهداشت، اقتصاد، ورزش و … که تنها مورد توجه گروهی از زبانآموزان است، بحثهای جالب و موردتوجهی هستند و بیشتر افراد از آنها استقبال میکنند. این امر به جذابتر شدن فضای کلاس نیز کمک میکند که خود یکی از اهداف معلمان زبان است. البته موضوعات مختلفی، از جمله موضوعات یاد شده را هم میتوان از دیدگاه فرهنگی مورد بحث قرار داد.
چالشهای آموزش فرهنگ دوم
در بسیاری از رویکردهای جدید آموزش زبان در کنار مفهوم یادگیری زبان جدید(SLA) با مفهوم یادگیری فرهنگ جدید(SCA) نیز روبرو هستیم و یادگیری موفق یک زبان جدید همواره همراه با یادگیری یک فرهنگ جدید دانسته میشود. اکنون همه میدانیم که تنها یادگیری نکات دستوری حتی با دانستن کاربرد صحیح آنها برای یادگیری یک زبان جدید کافی نیست. اما مسئله اینجاست که در مورد زبان که از توانش زبانی و توانایی درونی و ذهنی انسانها میتوان سخن گفت، آیا در مورد فرهنگ هم میشود گفت هر شخصی یک توانش فرهنگی و یک فرهنگ ذهنی دارد؟
همانطور که توانش ذهنی زبان انسان امکان میدهد در موقعیتهای جدید، گفتارهای تازهای ایجاد کند، در مورد فرهنگ ذهنی هم میتوانیم بگوییم عناصر محدود فرهنگی در ذهن انسان وجود دارد که با ترکیبات مختلف در موقعیتهای جدید هر فرد بسته به توانش فرهنگی خود عمل میکند، به گونهای که رفتار مناسب آن موقعیت را ایجاد کند. پس شباهت میان دو سیستم زبان و فرهنگ این است که هر دو دانش درونیاند و ماهیت این درونی بودن باید به گونهای انتزاعی و عمومی باشد که در موقعیتهای تازه قابل استفاده باشد. پس آموزش زبان دوم و آموزش فرهنگ دوم شباهتهایی با هم دارند. یکی از شباهتها در فرایندهای یادگیری رخ میدهد. همانطور که در آموزش زبان از تداخل زبان اول و دوم سخن میگوییم، درمورد فراگرفتن فرهنگ دوم هم میتوانیم به فرایندهای مشابهی برسیم. لیبن و لیندنر (۱۹۹۶) چهار حالت مختلف را در یادگیری فرهنگ دوم برمیشمرند. ۱) هنگامی که یادگیری یک نکتۀ فرهنگی منافاتی با فرهنگ اول شخص ندارد ۲) هنگامی که شخص با تناقض مواجه میشود و دست به انتخاب میزند ۳) هنگامی که شخص به تلفیقی از فرهنگ اول و دوم دست مییابد و به فرهنگ بینابینی میرسد. ۴) هنگامی که شخص برطبق قرارگرفتن در موقعیتهای مختلف گاهی از فرهنگ اول خود و گاهی از فرهنگ دوم استفاده میکند.
اما فرهنگ و زبان تفاوتهایی هم با هم دارند. هنگامی که فردی شروع به یادگیری زبان جدیدی میکند، با این آگاهی کار خود را آغاز میکند که میخواهد یک سیستم زبانی جدید را بیاموزد؛ اما در مورد فرهنگ، اغلب هر فردی ارزشها، اعتقادات و نظریات فرهنگی خود را که در گروه بومی خود استفاده کرده، به همراه دارد و آگاه نیست که در سیستم جدید فرهنگی با ارزشها، اعتقادات و نظریات دیگری مواجه میشود که با آنچه خود دارد، متفاوت است. بنابراین فرد نه به طور خودآگاهانه از توانش فرهنگی بومی خود اطلاع دارد و نه میداند قرار است با چه شبکۀ فرهنگی تازهای مواجه شود و این امر کار آموزش را مشکل میکند.
از طرف دیگر، سیستم زبانی یک سیستم درهم تنیدۀ محکم و مشخص است. اما فرهنگ مجموعهای نه چندان سفت و محکم از اخلاق، تمایلات و ارزشهاست. هرکس وارد یک کشور بیگانه میشود، به وضوح میداند که با سیستم زبانی جدیدی مواجه خواهد شد و توقع ندارد به راحتی حرف آنها را بفهمد یا آنها حرفش را بفهمند، اما در مورد فرهنگ، شخص تنها میتواند عادات غذایی و لباس پوشیدن و موارد ظاهری را ببیند، اما نمیتواند مطمئن باشد که این مردم در مورد اخلاقیات چه قضاوتی دارند و چگونه میاندیشند و از آن مهمتر اینکه نمیتوان به راحتی فهمید ارتباط میان لباس پوشیدن یا عادات غذایی با مواردی چون اعتقادات یا قضاوتهای اخلاقی چیست. یا مثلاً مراسم آیینی افراد به احساس طنز یا عادات بهداشتی آنان چه ارتباطی دارد؟ درست برعکس زبان که هر عنصری در آن در ارتباط تنگاتنگ با دیگر عناصر است. پس جدا بودن عناصر فرهنگی در تضاد با انسجام درونی زبان است.( Libben, G., & Linder, O.,1996)
افراد به اینکه زبان متفاوتی دارند، به راحتی آگاهند، اما تا زمانی که خود را از چشم یک بیگانه نبینند، متوجه خاص بودن فرهنگ خود نمیشوند. ایرانیها بدون اینکه به چرایی یا چگونگی گفتههای خود آگاه باشند، هنگام خداحافظی عباراتی چون «قربان شما»، «مخلصیم»، و… میگویند. اما تا زمانی که یک خارجی از معنا و مفهوم این اصطلاحات یا نحوۀ سر و دست تکان دادن آنها سوالی نپرسد، متوجه فرهنگی بودن این رفتارها و گفتارهای خود نمیشوند. انسانها به سختی به جنبههای خاص سیستم فرهنگی خود مثل سلام و احوالپرسی و عادتهای غذایی آگاه هستند. با اینحال در ارتباطات فرهنگی در جامعۀ بومی خود کمتر دچار مشکل میشوند. چون طبق توانش فرهنگی خود عمل میکنند. اما وظیفۀ یک معلم زبان این است که به عناصر فرهنگی جامعۀ زبانی که آموزش میدهد، واقف باشد و آنها را به صورت جداگانه تحلیل کند تا بتواند آنها را به صورت نکتههای آموزشی تدریس کند.
نکتۀ چالشبرانگیز دیگر در مورد آموزش یک فرهنگ جدید این است که انسانها همواره در مورد فرهنگ دچار نوعی ارزشگذاری هستند و با مواجه شدن با یک نکتۀ فرهنگی بیدرنگ دست به قضاوت ارزشی میزنند. در حالیکه در مورد آموزش زبان کمتر با چنین مسئلهای مواجه میشویم. حتی شخص معلم زبان هم ناگزیر به بعضی عناصر فرهنگی در مقایسه با دیگر عناصر احساس دلبستگی بیشتری دارد و یا برعکس ممکن است بعضی عناصر را دوست نداشته باشد. این مسئله نشان میدهد که آموزش نکات فرهنگی ظرافتهایی خاص دارد و معلم زبان باید با آگاهی از این ظرافتها به این امر بپردازد.
نکات و پیشنهادهایی در آموزش فرهنگ:
بسیاری اوقات، فرهنگ به صورت ضمنی در طول دروس زبان آموزش داده میشود. اما لازم است برای آنکه زبانآموزان به نکتههای فرهنگی موجود در زبان آگاه شوند، معلمان آن نکات فرهنگی را به صورت موضوعات اصلی بحث نیز در کلاس مطرح کنند. مثلاً در زمان آموزش شش ضمیر شخصی فارسی خوب است این نکتۀ فرهنگی آموزش داده شود که در جامعۀ ایران برای احترام به اشخاص از ضمیر «شما» و «ایشان» برای مفردهای مخاطب و غایب استفاده میشود و فعل هم به صورت جمع آورده میشود. (در سطوح بالاتر حتی میتوان این نکته را اضافه کرد که گاهی در جمعهای دوستانه و صمیمی و یا خانوادگی، نه برای احترام، که به نشانۀ قهر و دلگیری از مخاطب، از ضمیر شما و فعل جمع استفاده میشود.)
درمورد آموزش نکات فرهنگی باید به دو نکته توجه داشت:
الف- اطلاعات فرهنگی در کلاس درس نباید به صورت قضاوتی مطرح شوند. نباید کار به مقایسه و ارزشگذاری بین فرهنگ بومی زبانآموزان و فرهنگ ایرانی کشیده شود. کلاس از این نظر باید خنثی باشد. به گونهای که زبانآموزان به دور از تعصب و ارزشگذاری به نکتههای فرهنگی و تفاوتهای آنها با فرهنگ خودشان پی ببرند.
ب- تهیۀ مواد درسی مناسب در آموزش نکات فرهنگی بسیار اهمیت دارد. استفاده از منابع واقعی و طبیعی گفتار و زندگی روزمره در آموزش فرهنگ بسیار مهم و اساسی است. یک مقالۀ علمی، یک زندگینامه یا مقالهای دربارۀ فرهنگ ایرانی نمیتواند به اندازۀ یک گفتگوی واقعی انعکاس دهندۀ نکات فرهنگی باشد. از این رو معلمان و مؤلفان باید از فیلمهای سینمایی، اخبار، گزارشهای رادیویی و تلویزیونی، وبلاگها، عکسها، روزنامهها و مجلات و حتی آگهیهای بازرگانی به این منظور استفاده کنند. حتی برای سطح مقدماتی هم میتوان تنها قسمتهای سلام و احوالپرسی شخصیتهای مختلف را از فیلمهای مختلف جدا کرد و در کلاس نمایش داد و همزمان تمرینهایی به شکل جدول در اختیار زبانآموزان قرار داد تا پر کنند.
در اینجا چند فعالیت کلاسی و تعدادی منبع مفید برای تهیۀ مواد درسی مرتبط با نکات فرهنگی ارائه میشود که در کلاسهای فارسی تجربه شده و کارآمد بودن آنها به محک گذارده شده است:
۱- همانطور که پیش از این نیز گفته شد، آموزش نکات فرهنگی تنها به صورت ضمنی در کلاس کافی نیست. یک موضوع جالب که به صورت یک متن خواندن میتواند در کلاس مطرح شود، موضوع تفاوتهای فرهنگی است. همچنین میتوان از شاگردان خواست که خاطرهای جالب دربارۀ سوءتفاهمهای فرهنگی را که در ایران یا هر کشور دیگری برای آنان اتفاق افتاده است، در کلاس تعریف کنند و دربارۀ دلایل آن سوء تفاهم بحث کنند. به این ترتیب کلاس زبان علاوه بر آموزش زبان، موضوع فرهنگ را که به صورت ناخودآگاه در ذهن همگان وجود دارد، به صورت خودآگاهانه به چالش میکشد و به زبانآموزان کمک میکند با دقت بیشتری به رفتارهای فرهنگی خود و فارسیزبانان توجه کنند.
۲- یکی دیگر از موضوعات درسی میتواند موضوع حرکات سر و دست و بدن باشد. با تهیۀ یک متن جالب دربارۀ این موضوع میتوان بحث را به سمت تفاوتهای زبان بدن در فرهنگهای گوناگون پیش برد و از خلال آن (و بهتر است با نمایش فیلم) شیوههای حرکات بدن در میان ایرانیان را توضیح داد. انکار، تأیید، تعجب، عصبانیت، تهدید، تشویق، اظهار بیاطلاعی و دیگر موارد را میتوان با استفاده از رفتارهای غیرزبانی تشریح کرد و از زبانآموزان خواست که آنها را با فرهنگ غیرکلامی جامعۀ خود مقایسه کنند.
۳- همانطور که گفته شد، استفاده از فیلمهای سینمایی ایرانی در کلاس فارسی یکی از فعالیتهای مفید در آموزش نکات زبانی و غیر زبانی فرهنگ است. با فیلمهای سینمایی میتوان نحوۀ نشستن، نگاه کردن افراد به یکدیگر، روابط غیر کلامی، زبان بدن و حرکات مربوط به زمانهای عصبانیت، خوشحالی، بیان تبریک و … را به زبانآموزان نشان داد و دربارۀ آنها در کلاس گفتگو کرد. به این ترتیب زبانآموزان هنجارهای فرهنگی ایران را میآموزند و خود میتوانند آنها را با هنجارهای جامعۀ خود مقایسه کنند. همینطور در سطوح پیشرفته با نمایش فیلم و بحث دربارۀ داستان فیلم، زبانآموزان با مسائل روز، موضوعات حساس و دغدغههای فکری و فرهنگی ایرانیان آشنا میشوند.
۴- معرفی پایگاههای اینترنتی و وبلاگهایی با موضوعات مختلف فرهنگی در کلاس یکی از فعالیتهای مفید است. حتی برای تکلیف منزل میتوانیم از شاگردان بخواهیم مطلبی از یکی از پایگاهها یا وبلاگها انتخاب کرده و دربارۀ آن در کلاس صحبت کنند. البته لازمۀ این فعالیت آشنا بودن معلمان فارسی با پایگاههای فارسیزبان در اینترنت است.
۵- ضربالمثلها و تشریح آنها در کلاس درس میتواند در نشان دادن تفاوتهای فرهنگی میان دو زبان مفید باشد. گاهی ضربالمثلها در عین حال که ارزشهای جامعه را نشان میدهند، به گذشته و تاریخچۀ فرهنگی نیز اشاره میکنند(Ciccarelli, 1996 ) و میتوانند باعث به راهافتادن بحثهای تاریخی در کلاس شوند. اما در انتخاب ضربالمثلها باید دقت کرد. اولاً آنهایی را که رایجتر هستند باید انتخاب کرد و ثانیاً با مثالهایی متفاوت باید کاربرد صحیح آنها را آموزش داد؛ به نحوی که هم معلم و هم زبانآموز به این اطمینان برسند که موقعیت درست برای استفاده از آن ضربالمثل مشخص شده است.
۶- نقش بازی کردن در کلاس که یکی از فعالیتهای مفید برای آموزش زبان است، برای آموزش نکات فرهنگی نیز مفید است. میتوان نمایشهایی ترتیب داد که بر پایۀ نکتههای فرهنگی استوارند. مثلاً «تعارف» در زبان فارسی را میتوان با یک مکالمۀ کوتاه در کلاس آموزش داد که زبان آموزان به صورت دو نفری آن را تمرین و اجرا میکنند.
در مورد این فعالیت ذکر این نکته اهمیت دارد که موقعیتهایی برای بازی در کلاس انتخاب شود که بیشتر با نیاز زبانآموزان تطابق داشته باشد. خوب است که معلم فهرستی از چند موقعیت را در اختیار شاگردان قرار دهد و در انتخاب موقعیت مورد علاقه و مورد نیاز شاگردان از خودشان کمک بگیرد. بنابراین ممکن است برای یک کلاس خرید کردن و پول پرداختن موقعیت جذابتری برای بازی باشد و برای کلاس دیگر موقعیت وارد شدن به یک فضای اداری و درخواست برای دیدن مدیر اداره. همچنین سطح زبانآموزان هم در انتخاب بافت و موقعیت بازی مهم است. بعضی موقعیتهای پرچالشتر برای سطوح میانی به بالا مناسبتر است. نکتۀ مهم دیگر در مورد این فعالیت این است که ابتدا واژههای مورد نیاز در اختیار زبانآموزان قرار بگیرد که این امر میتواند به صورت نمایش یا شنیدن یک گفتگو در ابتدای فعالیت مورد نظر باشد یا اینکه با تصاویر و توضیحات معلم، شاگردان واژههای مورد نیازشان را برای آن موقعیت بیاموزند.
در مورد نقش بازی کردن در کلاس و آموزش نکات فرهنگی، برایان و فلمینگ (۱۹۹۸) هشدارهایی دادهاند. به گفتۀ آنان باید مواظب باشیم که در جریان این فعالیت زبانآموزان را با کلیشههای فرهنگی و سوءتفاهم مواجه نکنیم. از این رو مثلاً در توضیح یک عقیده یا یک عادت فرهنگی دلایل پسندیده بودن آن را به صورت معقولی شرح دهیم. مثلاٌ دربارۀ عادت تعارف در میان ایرانیان باید توضیح دهیم که مفهوم «قابل ندارد» به راستی چیست و چرا گفتن آن برای ما مطلوب است.
۷- فعالیت دیگر میتواند به این گونه باشد که یک موضوع یا یک شیء یا یک خوراکی ویژه را در کلاس به زبانآموزان نشان دهیم و از آنها بخواهیم دربارۀ آن پرس و جو و تحقیق کنند و روش استفاده، زمان استفاده و موقعیت مربوط به آن را در جلسۀ بعد توضیح دهند. مثلاً با نشان دادن قند و شکر و توضیح دربارۀ تفاوتهای تولید آنها از زبانآموزان بخواهیم پس از تحقیق، عادات استفاده از قند و نحوۀ چای خوردن ایرانیها را توضیح دهند.
۸- استفاده از داستان و متون ادبی هم در آموزش نکات فرهنگی بسیار مفید است. اما در این مورد محدودیتهایی وجود دارد و در انتخاب متنها باید دقت زیادی کرد. همچنین استفاده از ادبیات بیشتر در سطوح پیشرفته عملی است.
۹- یک فعالیت جالب دیگر در این زمینه این است که به عنوان تکلیف خارج ار کلاس از زبانآموزان بخواهیم با دوستان فارسیزبان خود مصاحبه کنند و در مورد پیشینۀ خانوادگی، شغل آنها، تفریحات آنها و کلاً سبک زندگی آنها اطلاعات جمعآوری کنند و در کلاس به صورت سمینار ارائه دهند. مثلاً به این ترتیب که: «دوست من، سپیده، ۲۴ سال دارد. با خانوادهاش در … زندگی میکند و…»
همچنین معلم باید زبانآموزان را ترغیب کند که دوستان ایرانی پیدا کنند. با فروشندگان، رانندهها و مسافران وارد صحبت شوند و گفتگوهای خود را درکلاس تعریف کنند. این مورد به خصوص برای زبانآموزانی که به دلیل خجالتی بودن، به سختی صحبت میکنند، تمرین مفیدی است.
نقش معلم
از آنجایی که امروزه ارتباط تنگاتنگ میان زبان و فرهنگ بر همه آشکار شده است، معلمان زبان با وجود دلبستگی به آموزش نکات دستوری و واژگان، باید تلاش کنند حتی در سطوح مقدماتی مدتی از وقت کلاس را به نکات فرهنگی زبانی و غیر زبانی اختصاص دهند؛ چون در غیر اینصورت کلاس زبان نه تنها جذابیت خود را برای زبانآموز از دست میدهد، بلکه هدف آن هم که پرورش مهارت ارتباط است، برآورده نمیشود.
همانطور که پیش از این هم گفته شد، هدفیابی کل کلاس و همینطور تک تک زبانآموزان اهمیت زیادی در طراحی فعالیتهای کلاسی و تکلیفهای خارج از کلاس دارد. معلم حتی میتواند با در نظر گرفتن علائق و نیازهای گوناگون زبانآموزان (تجارت، موسیقی، غذا، دانشگاه و …) از آنها تکالیف متفاوتی بخواهد.
معلم باید خودآگاهی فرهنگی بالایی داشته باشد و آن را همواره در خود پرورش دهد. همچنین باید با دانستن وقایع اخیر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تأثیر این وقایع بر فرهنگ جامعۀ ایران، بتواند به زبانآموزان در درک صحیح فرهنگ جامعه کمک کند.
و سرانجام معلم باید تا آنجا که میتواند به دور از ارزشگذاری به آموزش فرهنگ بپردازد و نسبت به دانستن نکات فرهنگی دربارۀ فرهنگ بومی شاگردان خود نیز اظهار علاقه کند. این امر به نزدیک شدن بیشتر زبانآموزان به معلم کمک کرده و فضای کلاس را دوستانهتر میکند؛ ضمن اینکه دانستن نکاتی دربارۀ فرهنگهای دیگر، دانش مفیدی در حرفۀ معلمی است.
نویسنده:سارا سیاوشی
منابع:
۱- سیدمحمد ضیاءحسینی، روش تدریس زبان فارسی به فارسیآموزان خارجی، نشر سخن، ۱۳۸۵
۲- Byram, M., & Fleming, M., (Eds.). (1998). language learning in intercultural perspective: Approaches through drama and ethnography. Cambridge: Cambridge University Press
3- Ciccarelli, A. (1996). Teaching culture through language: Suggestions for the Italian language class, Italica
4- Goode, T., Sockalingam, S., Brown, M., & Jones, W. from: www.georgetown.edu/research/gucdc/nccc/ncccplannersguide.html
5- Libben, G., & Linder, O. (1996). Second culture acquisition and second language acquisition. Retrieved March 1, 2004, from: http://www.spz.tudarmstadt.de/projekt_ejournal/jg_01_1/beitrag/libben2.htm.
6- Lado, R. (1957). Linguistic Across Cultures. Ann Arbor: University of Michigan Press